دیدن عشقمممم
سلام عشق مامان و بابا ... دخمله قشنگم
مامانی امروز (18/2/92) دوباره دیدمت وای نمیدونی چقدر ماشاالله بزرگ شدی 450 گرم وزنت بوذ و من از دیدنت غرق در هیجان شدم نمیدونی چقدر قشنگ دست و پاهای خوشگلتو تکون میدادی و یک دستت زیر چونه ی نازت بوذ
مامانم بعد از اونی که از دکتر اومدیم متوجه شدم دختر خاله سمانه هم بارداره خیلی خوشحال شدم تو یک همبازی کوچولو پیدا میکنی عزیز دل مامان ...
راستی بابا ساعت 11 خوابش برد آخه خیلی خسته بود و حسابی کار کرده بود الان بیدارش کردیم بیاد سرجاش بخوابه بلند شد 2 تا بوس محکم از هر دوی ما گرفت و دوباره خوابید ... مامان جون فک کنم تو هم خوابی عزیز دلم ...
بووووووووووووووووووووووووسسسس
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی